پایانی غمگین ۹.

ویو راوی ته ات رفتم سینما یه پفیلا گرفتن رو صندلی نشستن ات سرش رو روی شونه ی
ته گذاشت باعث شد ضربان قلب ته بالا بره
ته: شروع شد
ات: یه چیزی بگم
ته:بگو
ات: قول بده هیچوقت ترکم نکنی من بی تو نمیتونم
ته: قول میدم
فیلم شروع شد ته یک آن به سرش زد اتو ببوسه داشت نقشه می‌کشید که ات ته رو بوس کرد( بوس عادی ل...ب نگرفت ) که ته هم از خدا خواسته لبش رو گذاشت رو لب ات لب ات رو میخورد
ویو مونا
هرچی به ات زنگ میزنم جواب نمیده نکنه اتفاقی براش افتاده؟ خدایا ۱۶ بار زنگ زدم
ویو ات
فیلم که تموم شد به ته گفتم من میرم خونه خداحافظی کردم که دیدم مونا ۲۶ بار زنگ زده بهش زنگ زدم
ات: مونا سلام خوبی زنگ زده بود
مونا: مرض اینقدر زنگ زدم که مردم نگرانت شدم
ات: نگران نباش با ته بیرون بودم
ویو ته
مامان بابام اومدن از باغ
مامان ته: فهمیدم با ات قرار میزاری
ته: از کجا ؟
مامان ته: از تو دوربین دیدم بزار همین اول کاری یه چیزی بهت بگم ات آدم مناسبی نیس
ته: چرا؟
مامان ته: همین که گفتم فهیدی ؟
ته: ولی
مامان ته: ولی نداره
رفتم تو اتاقم که
دیدگاه ها (۲)

بیو از خودم

پایانی غمگین ۱۰.

پایانی غمگین ۸.

چی در اومد تو کامنتا بگید کیوتا

{مافیای من}{پارت ۱۰}باشه عشقم بخواب کوک ویو همین طور مونده ب...

عشق رمانتیک من ❤😎پارت ۲۶که یهو یکی دستشو گرفت و یه مشت خوابو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط